ق3
در ايـن هـنگام ناگهان على (ع ) همراه حسين (ع ) كه كودكى بيش نبود, به آن جا آمد.عمر به آن شخص گفت : اين على فرزند ابوطالب است , برخيز و سؤالت را از او بپرس .او برخاست و جريان خود را بازگو كرد. على (ع ) فرمود: سؤال خود را از اين پسر- اشاره به حسين - بپرس .مرد گفت : هر كدام از شما, مرا به ديگرى حواله مى دهد! مردمى كه در آن جا حاضر بودند اشاره كردند: ساكت باش !اين حسين (ع ) فرزند رسول خداست . آن شخص سؤال خود را بار ديگر از اول تا آخر بيان كرد.امام حسين (ع ) به او فرمود: آيا شتر دارى ؟ او عرض كرد: آرى .فرمود: به تعداد تخم شترمرغى كه برداشتى و خورده اى , شتر نر رابا شتر ماده آميزش بده , آنچه از شتر ماده تولد يافت , آن را به عنوان كف...
نویسنده :
امیر
18:27