گلهاى زندگى خود را اين گونه پرورش دهيم
گلهاى زندگى خود را اين گونه پرورش دهيم
اشاره
اهتمام به مسايل تربيتى فرزندان از رمز و راز موفقيت والدين و يك خانواده پويا و با نشاط است اين مختصر در دو محور، توصيههايى به پدران و مادران تنظيم شده است. با هم مىخوانيم:
از اين رو پدران و مادران بزرگوار نقش حساس و خطيرى در ساختار فكرى، روحى، اخلاقى و عملى فرزندان خود ايفا مىنمايند. بر اين اساس نكاتى را بطور مختصر و كوتاه بيان مىداريم تا با استعانت از خدواند متعال و هميارى و همكارى يكديگر سرمايه هاهى با ارزش خود را هر چه بهتر تربيت، هدايت و پاسدارى كنيم. هر چند والدين در پرورش و راهنمايى فرزندان خود بطور مشترك فعاليت مىنمايند، اما هر يك وظايف جداگانهاى نيز دارند كه در اين جزوه مختصر نكات مهم و كليدى مربوط به پدر و مادر را در دو محور و به صورت جداگانه عرضه مىداريم.
الف) توصيه به پدران عزيز
سعى كنيم با ورود به خانه، خستگى، كسالت، غمها و رنجهاى حاصل از كار روزانه را به فراموشى سپرده، با خوشرويى و لبخند، اعضاى خانواده را پذيرا باشيم، لذا اگر غم و رنجى هم در دل داريم آن را در فرصت مناسب و بدون حضور فرزندان، با همسر خود در ميان بگذاريم .
پدران بايد در شبانه روز مقدراى از وقتخود را (حداقل دو ساعت) به همسر و فرزندان خود اختصاص دهند، با آنها حرف بزنند و از مسائل و مشكلات درس و زندگى آنان آگاه شوند، حرفهاى آنها را بشنوند و از جرياناتى كه فرزندان در داخل و خارج خانه دارند با خبر گردند. اگر پدرى پاى صحبت فرزندش ننشيند - تا او برايش بگويد كه با چه كسانى دوستشده است - و در آينده از اين بابت مشكلى پيش آيد و دوست او مورد تاييد پدر نباشد، پدر حق ندارد فرزند خود را سرزنش كند و شايد بتوان گفت: سرزنش فايدهاى ندارد ; زيرا كه جدا كردن وى از دوستش كار دشوارى است.
فرزندان هم چون ساير افراد، نيازمند غذاى روحى هستند و تامين آن وظيفه والدين است. كه اين امر در گرو همدمى با آنان در مواقع مختلف زندگى روزمره، از جمله هنگام صرف غذا، مسافرتها، گذران اوقات فراغت و... با مشاركت دادن آنان در كارها و در موقعيتى ديگر مىباشد .
پدر و ظيفه شناس، دارى صبر و حوصله است. با اعضاى خانواده - بويژه فرزندان - با صبر و حوصله برخورد مىكند و براى دستيابى به تفاهم به نيازها و علايق فرزندان و همسرش توجه دارد. با آنان در كارها مشورت نموده و به عقايدشان احترام مىگذارد. با حسن نظر، انتقاد اعضاى خانواده را پذيرفته و لغزش آنان را به موقع و با احترام به آنان گوشزد مىكند. در اين صورت است كه فرزندان مدافع حقوق و حيثيت پدر بوده و به وجود وى افتخار مىكنند و براى بازگشت او به خانه لحظه شمارى مىكنند.
پذيرش حرف حق و انتقاد پذيرى از فرزندان، نه تنها شخصيت پدر را خرد نمىكند، بلكه به او حيثيت و اعتبار مىبخشد، زيرا اين امر موجب مىشود كه فرزندان او را انتقادپذير و حق طلب بشناسند و در مسائل روزمره با او مشورت نمايند پدر خوب و فهيم همواره از رفتار نامطلوب و دون شان پدر در حضور فرزندان پرهيز مىكند. چرا كه رفتار ناصواب پدران مايه بدبينى فرزندان به آنان است. چنين فرزندانى همواره داراى شخصيتى متزلزل هستند. پدرى كه بر سر مادر، به خاطر يك مساله كوچك و يا حتى بزرگ داد و فرياد مىزند و او را تحقير مىكند، فرزندان چنين خانوادههايى ترسو و متزلزل خواهند بود و در صورت ارتكاب خطا آن را انكار نموده و از ترس داد و فرياد والدين به دروغ متوسل خواهند شد.
همدمى پدر با فرزندان دختر به دليل ظرايف روحى آنان ضرورىتر است و مسائل و مشكلات زيادى در سايه اين همدمى حل مىگردد. پدرى كه غرور فرزندش را بشكند و او را تحقير كند و با بى اعتنايى چنين وانمود كند كه به حرفهاى آنان گوش نمىدهد و با حرفهاى آنان شنيدنى نيست، دچار خطايى بزرگ شده است. ضرورى است كه پدر نه تنها در خلوت بلكه در جمع نيز به فرزند خود احترام گذاشته و به ديگران تفهيم كند كه سخنان فرزندان نيز شنيدنى و قابل احترام است.
سنين 18- 14 سال، سنين رفاقت، دوستىهاى آتشين و توام با صداقت و پاكى است كه متاسفانه گاهى سر از رسوايى در مىآورد اگر پدر و مادر خود به عنوان يك دوست اين نقش را ايفا نمايند، كمال مطلوب است، در غير اين صورت ممكن است صدمات جبران ناپذيرى متوجه فرزندان شود كه امكان جبران آن ميسر نباشد; پس بياييد هميشه و بويژه در اين سن با فرزندانمان طرح دوستى بريزيم و آنها را از خطرهاى در پيش رو و خود را از سرزنش در آينده نجات دهيم.
والدين كه در سن بلوغ، عواطف و احساسات فرزندان خود را نيكو درك كنند و براى آن ارزش قائل شوند، مىتوانند در گرفتارىها و مشكلات آنان را يارى نموده، عواطف و احساس آنان را به شور مذهبى، فداكارى، ايثار و اخلاص تبديل نمايند و فرزندانى نيكو تربيت كنند.
فرزندان همواره نيازمند محبت هستند. نوجوانى كه محبت و عاطفهى پدر را درك نكرده، آرزو مىكند در بستر بيمارى باشد تا شايد پدر بر بالين او بنشيند و او را نوازش كند. اين خطاست كه تصور كنيم چون فرزندان ما بزرگ شدهاند ديگر نياز به محبت ندارند. در مورد پيامبر ذكر كردهاند كه هر روز دستبر سر فرزندش مىكشيد و اين سيرهى پيغمبر بايد الگوى ما پدران باشد. بى توجهى نسبت ب فرزند بويژه در جمع - اهانتبه وى و تخريب شخصيت او مىباشد و عامل بسيارى از ناهنجارىهاى اخلاقى و نافرمانى در فرزند است. وقتى كه از جانب پدر توجهى به فرزند نمىشود و نيازهاى مادى و معنوى او توسط پدر تامين نمىشود، فرمانبردارى فرزند انتظارى بى جا خواهد بود.
هر چند پدر بر فرزند خويش ولايت دارد، اما اين ولايتبدان معنى نيست كه ايشان حق هر گونه تصرف، ضرب و جرح و حتى تخريب شخصيت او را داشته باشد، بلكه - در صورت اضطرار و ضرورت - براى تربيت فرزند گاهى اوقات يك گوشمالى كوچك لازم مىشود اما بايد زمينه را به گونهاى فراهم كرد كه حتى اين ضرورت هم پيش نيايد.
هنگامى كه بين پدر و مادر از يك سو و بين آنها و فرزندان از سوى ديگر صميميت و صفا نباشد، فرزندان لذت و آسايش خود را از منبع ديگرى جست و جو مىكنند و در جست و جوى فضايى خارج از خانه هستند كه لذت بخشتر از خانه باشد و در اين جست و جوها، گاهى به دامهاى شياطينى مىافتند كه آنها را گمراه مىكنند.
پدر نه تنها فرزندان خود را سربار زندگى و عامل مزاحم نمىداند، بلكه آنها را مايه افتخار به حساب مىآورد. و اين موضوع، احساس پوچى فرزندان را از بين مىبرد و به زندگى و بودن با اين خانواده علاقمند مىسازد.
از منظر تربيت دينى مسائل و مشكلات موجود در خانواده از طريق مشاوره، دوستى، مهر، عاطفه و تحمل متقابل حل مىشود. بايد توجه داشت كه خانه، جايگاه و مدرسه تربيت است و تعاليم اخلاقى، مذهبى اجتماعى، عاطفى و بطور كلى شخصيت فرزندان در اين مدرسه شكل مىگيرد. پس شايسته استبه غنى سازى اسن محيط مقدس بيشتر توجه كنيم.
پدران مىدانند (بدانند) كه فرزندان بر اساس ويژگىهاى متفاوتى كه دارند، هر يك تقريبا نيازهاى خاص خود را دارا مىباشند و بايد اين نيازها به تناسب ويژگىهاى آنها برآورده شود.
ب) توصيه به مادران عزيز
مادر دوست داشتنىترين چهره در خانواده و مظهر مهر و صفاست، اوست كه دل پر رنج همسر و فرزندان را تسكين مىدهد و زمينه مهر و محبت، خيرانديشى و خير خواهى را در آنان ايجاد مىكند و در يك كلمه، اوست كه تربيت فرزند را به همراه پدر بر عهده دارد. مادر، يعنى صبر و حوصله، عشق و محبت و همه خوبىها را تداعى مىكند.
فرزندان در خرد سالى شديدا تحت تاثير اخلاق، كردار، منش و رفتار مادران قرار دارند. در واقع فرزندان آينه تمام نماى والدين هستند; پس شايسته استبا اصلاح فرزندان خويش كوشا باشيم.
مادر به عنوان مسئول و حافظ امنيت و تامين آسايش بايد موجبات جلب و جذب اعضاى خانواده را فراهم آورد. مادران با قصد قربت و اخلاصى كه دارند مظمئنا از عهده ايجاد محيطى آراسته و آرام بخش ; يعنى خانه بر خواهند آمد.
مادرى كه مىخواهد فرزندان امين، راستگو و صادق داشته باشد، پيش از همه خود بايد امين، راستگو و صادق باشد. وقتى كودك به آسانى و با گوش خود از اعضاى خانواده - بويژه والدين - دروغ مىشنود و يا عمل خلافى مشاهده مىكند، چگونه توقع داريم كه وى دروغ نگويد. به عنوان مثال، وقتى كه مادر در خانه است و كسى زنگ خانه را مىزند و به كودك گفته مىشود، بگو مادرم خانه نيست، چگونه از كودك توقع داريم كه راستگو باشد. يا زمانى كه كودك مىگويد: كسى به كمد و وسايل شخصى من دست نزند و علىرغم سفارش وى، وسايل او به هم مىريزد، چگونه امانت دارى را مىآموزد؟!
مادر بهترين رازدار فرزند است و بايد زمينه لازم براى حفظ اسرار فرزندان را حفظ كند و از افشاى اسرار فرزند خود دارى نمايد; زير در صورتى كه مادر راز او را فاش نمايد، فرزند ناخود آگاه به سوى كارهاى مخفى و پنهان كارى و از همه مهمتر، دروغ گويى روى مىآورد.
مادران فهيم و خردمند وقتى مصالح زندگى و اعتبار خانوادگى را در ميان ببينند به فرزند خود تفهيم مىكنند كه ضرورى است پدر راز آنها را بداند تا به راه گشايى و راهنمايى بپردازد.
مادر دانا به فرزند خود مىفهماند كه هر سخنى را نزد هر كسى نگويد و بداند كه پدر و مادر بهترين غمخوار او بوده و همواره حافظ سعادت فرزند خويش هستند.
مادرانى كه داراى اعتدال مزاجند، داراى اخلاقى ملايم و لطيف هستند، از وظايف اخلاقى خويش نيك آگاهند، رابطه آنان با فرزندان بر اساس عطوفت الهى است، فرزندان را به خاطر خدا دوست مىدارند و مىكوشند تانسلى سازنده، پويا و ارزنده براى جامعه بسازند، چنين مادرانى مقامى برتر از فرشتگان دارند.
سختگيرىهاى بى مورد، بى حوصلگىها، دعواى نابجاى مادر و اصولا شرايط نامطلوب زندگى روح فرزندان را افسرده و غمين مىسازد. مقايسه فرزندان خود با ديگران، بى توجهى به سخنان آنان، به حساب نياوردن آنان در جمع، ناديده گرفتن سليقه ايشان، عدم مشورت و بى اعتنايى به وضعيت ظاهرى، روحى و جسمى و... همه از عوامل تحقير و موجب دورى فرزند از مادر مىگردد.
ترجيح پسران و دختران و بالعكس انديشهاى غير منطقى و جاهلانه است. مادران ديندار و مؤمن بيش از هر كس ديگرى بايد در اين امر دقت نمايند و مواظب باشند كه حتى ناخواسته در اين دام گرفتار نشوند.
مادر كه منبع امنيت و آرامش است، الگو و پيشواى زندگى است، بايد خطاى فرزند را در مرحله نخستببخشد و او را راهنمايى كند. در صورت تكرار، به او هشدار دهد و از همه مهمتر، پس از مشاوره و هشدار، در صدد علتيابى و رفع علتباشد تا زمينه تكرار نادرست فراهم نشود.
مادران موظف به پرورش قوه تدبير و كاردانى فرزندان بالغ خويش هستند. وادار كردن آنان به تامل، تفكر و تدبر در امور و توجه به مصالح و مفاسد عمل، موجبات رشد شخصيت ايشان را فراهم مىآورد.
مادر خردمند و مسئول در كنترل و نظارت ب ?