نهج

گل‏هاى زندگى خود را اين گونه پرورش دهيم

1389/11/16 18:35
نویسنده : امیر
216 بازدید
اشتراک گذاری

گل‏هاى زندگى خود را اين گونه پرورش دهيم

 

اشاره

اهتمام به مسايل تربيتى فرزندان از رمز و راز موفقيت والدين و يك خانواده پويا و با نشاط است اين مختصر در دو محور، توصيه‏هايى به پدران و مادران تنظيم شده است. با هم مى‏خوانيم:

از اين رو پدران و مادران بزرگوار نقش حساس و خطيرى در ساختار فكرى، روحى، اخلاقى و عملى فرزندان خود ايفا مى‏نمايند. بر اين اساس نكاتى را بطور مختصر و كوتاه بيان مى‏داريم تا با استعانت از خدواند متعال و هميارى و همكارى يكديگر سرمايه هاهى با ارزش خود را هر چه بهتر تربيت، هدايت و پاسدارى كنيم. هر چند والدين در پرورش و راهنمايى فرزندان خود بطور مشترك فعاليت مى‏نمايند، اما هر يك وظايف جداگانه‏اى نيز دارند كه در اين جزوه مختصر نكات مهم و كليدى مربوط به پدر و مادر را در دو محور و به صورت جداگانه عرضه مى‏داريم.

 

الف) توصيه به پدران عزيز

سعى كنيم با ورود به خانه، خستگى، كسالت، غم‏ها و رنج‏هاى حاصل از كار روزانه را به فراموشى سپرده، با خوشرويى و لبخند، اعضاى خانواده را پذيرا باشيم، لذا اگر غم و رنجى هم در دل داريم آن را در فرصت مناسب و بدون حضور فرزندان، با همسر خود در ميان بگذاريم .

پدران بايد در شبانه روز مقدراى از وقت‏خود را (حداقل دو ساعت) به همسر و فرزندان خود اختصاص دهند، با آنها حرف بزنند و از مسائل و مشكلات درس و زندگى آنان آگاه شوند، حرف‏هاى آنها را بشنوند و از جرياناتى كه فرزندان در داخل و خارج خانه دارند با خبر گردند. اگر پدرى پاى صحبت فرزندش ننشيند - تا او برايش بگويد كه با چه كسانى دوست‏شده است - و در آينده از اين بابت مشكلى پيش آيد و دوست او مورد تاييد پدر نباشد، پدر حق ندارد فرزند خود را سرزنش كند و شايد بتوان گفت: سرزنش فايده‏اى ندارد ; زيرا كه جدا كردن وى از دوستش كار دشوارى است.

فرزندان هم چون ساير افراد، نيازمند غذاى روحى هستند و تامين آن وظيفه والدين است. كه اين امر در گرو همدمى با آنان در مواقع مختلف زندگى روزمره، از جمله هنگام صرف غذا، مسافرت‏ها، گذران اوقات فراغت و... با مشاركت دادن آنان در كارها و در موقعيتى ديگر مى‏باشد .

پدر و ظيفه شناس، دارى صبر و حوصله است. با اعضاى خانواده - بويژه فرزندان - با صبر و حوصله برخورد مى‏كند و براى دستيابى به تفاهم به نيازها و علايق فرزندان و همسرش توجه دارد. با آنان در كارها مشورت نموده و به عقايدشان احترام مى‏گذارد. با حسن نظر، انتقاد اعضاى خانواده را پذيرفته و لغزش آنان را به موقع و با احترام به آنان گوشزد مى‏كند. در اين صورت است كه فرزندان مدافع حقوق و حيثيت پدر بوده و به وجود وى افتخار مى‏كنند و براى بازگشت او به خانه لحظه شمارى مى‏كنند.

پذيرش حرف حق و انتقاد پذيرى از فرزندان، نه تنها شخصيت پدر را خرد نمى‏كند، بلكه به او حيثيت و اعتبار مى‏بخشد، زيرا اين امر موجب مى‏شود كه فرزندان او را انتقادپذير و حق طلب بشناسند و در مسائل روزمره با او مشورت نمايند پدر خوب و فهيم همواره از رفتار نامطلوب و دون شان پدر در حضور فرزندان پرهيز مى‏كند. چرا كه رفتار ناصواب پدران مايه بدبينى فرزندان به آنان است. چنين فرزندانى همواره داراى شخصيتى متزلزل هستند. پدرى كه بر سر مادر، به خاطر يك مساله كوچك و يا حتى بزرگ داد و فرياد مى‏زند و او را تحقير مى‏كند، فرزندان چنين خانواده‏هايى ترسو و متزلزل خواهند بود و در صورت ارتكاب خطا آن را انكار نموده و از ترس داد و فرياد والدين به دروغ متوسل خواهند شد.

همدمى پدر با فرزندان دختر به دليل ظرايف روحى آنان ضرورى‏تر است و مسائل و مشكلات زيادى در سايه اين همدمى حل مى‏گردد. پدرى كه غرور فرزندش را بشكند و او را تحقير كند و با بى اعتنايى چنين وانمود كند كه به حرف‏هاى آنان گوش نمى‏دهد و با حرف‏هاى آنان شنيدنى نيست، دچار خطايى بزرگ شده است. ضرورى است كه پدر نه تنها در خلوت بلكه در جمع نيز به فرزند خود احترام گذاشته و به ديگران تفهيم كند كه سخنان فرزندان نيز شنيدنى و قابل احترام است.

سنين 18- 14 سال، سنين رفاقت، دوستى‏هاى آتشين و توام با صداقت و پاكى است كه متاسفانه گاهى سر از رسوايى در مى‏آورد اگر پدر و مادر خود به عنوان يك دوست اين نقش را ايفا نمايند، كمال مطلوب است، در غير اين صورت ممكن است صدمات جبران ناپذيرى متوجه فرزندان شود كه امكان جبران آن ميسر نباشد; پس بياييد هميشه و بويژه در اين سن با فرزندانمان طرح دوستى بريزيم و آنها را از خطرهاى در پيش رو و خود را از سرزنش در آينده نجات دهيم.

والدين كه در سن بلوغ، عواطف و احساسات فرزندان خود را نيكو درك كنند و براى آن ارزش قائل شوند، مى‏توانند در گرفتارى‏ها و مشكلات آنان را يارى نموده، عواطف و احساس آنان را به شور مذهبى، فداكارى، ايثار و اخلاص تبديل نمايند و فرزندانى نيكو تربيت كنند.

فرزندان همواره نيازمند محبت هستند. نوجوانى كه محبت و عاطفه‏ى پدر را درك نكرده، آرزو مى‏كند در بستر بيمارى باشد تا شايد پدر بر بالين او بنشيند و او را نوازش كند. اين خطاست كه تصور كنيم چون فرزندان ما بزرگ شده‏اند ديگر نياز به محبت ندارند. در مورد پيامبر ذكر كرده‏اند كه هر روز دست‏بر سر فرزندش مى‏كشيد و اين سيره‏ى پيغمبر بايد الگوى ما پدران باشد. بى توجهى نسبت ب فرزند بويژه در جمع - اهانت‏به وى و تخريب شخصيت او مى‏باشد و عامل بسيارى از ناهنجارى‏هاى اخلاقى و نافرمانى در فرزند است. وقتى كه از جانب پدر توجهى به فرزند نمى‏شود و نيازهاى مادى و معنوى او توسط پدر تامين نمى‏شود، فرمانبردارى فرزند انتظارى بى جا خواهد بود.

هر چند پدر بر فرزند خويش ولايت دارد، اما اين ولايت‏بدان معنى نيست كه ايشان حق هر گونه تصرف، ضرب و جرح و حتى تخريب شخصيت او را داشته باشد، بلكه - در صورت اضطرار و ضرورت - براى تربيت فرزند گاهى اوقات يك گوشمالى كوچك لازم مى‏شود اما بايد زمينه را به گونه‏اى فراهم كرد كه حتى اين ضرورت هم پيش نيايد.

هنگامى كه بين پدر و مادر از يك سو و بين آنها و فرزندان از سوى ديگر صميميت و صفا نباشد، فرزندان لذت و آسايش خود را از منبع ديگرى جست و جو مى‏كنند و در جست و جوى فضايى خارج از خانه هستند كه لذت بخش‏تر از خانه باشد و در اين جست و جوها، گاهى به دام‏هاى شياطينى مى‏افتند كه آنها را گمراه مى‏كنند.

پدر نه تنها فرزندان خود را سربار زندگى و عامل مزاحم نمى‏داند، بلكه آنها را مايه افتخار به حساب مى‏آورد. و اين موضوع، احساس پوچى فرزندان را از بين مى‏برد و به زندگى و بودن با اين خانواده علاقمند مى‏سازد.

از منظر تربيت دينى مسائل و مشكلات موجود در خانواده از طريق مشاوره، دوستى، مهر، عاطفه و تحمل متقابل حل مى‏شود. بايد توجه داشت كه خانه، جايگاه و مدرسه تربيت است و تعاليم اخلاقى، مذهبى اجتماعى، عاطفى و بطور كلى شخصيت فرزندان در اين مدرسه شكل مى‏گيرد. پس شايسته است‏به غنى سازى اسن محيط مقدس بيشتر توجه كنيم.

پدران مى‏دانند (بدانند) كه فرزندان بر اساس ويژگى‏هاى متفاوتى كه دارند، هر يك تقريبا نيازهاى خاص خود را دارا مى‏باشند و بايد اين نيازها به تناسب ويژگى‏هاى آنها برآورده شود.

 

ب) توصيه به مادران عزيز

مادر دوست داشتنى‏ترين چهره در خانواده و مظهر مهر و صفاست، اوست كه دل پر رنج همسر و فرزندان را تسكين مى‏دهد و زمينه مهر و محبت، خيرانديشى و خير خواهى را در آنان ايجاد مى‏كند و در يك كلمه، اوست كه تربيت فرزند را به همراه پدر بر عهده دارد. مادر، يعنى صبر و حوصله، عشق و محبت و همه خوبى‏ها را تداعى مى‏كند.

فرزندان در خرد سالى شديدا تحت تاثير اخلاق، كردار، منش و رفتار مادران قرار دارند. در واقع فرزندان آينه تمام نماى والدين هستند; پس شايسته است‏با اصلاح فرزندان خويش كوشا باشيم.

مادر به عنوان مسئول و حافظ امنيت و تامين آسايش بايد موجبات جلب و جذب اعضاى خانواده را فراهم آورد. مادران با قصد قربت و اخلاصى كه دارند مظمئنا از عهده ايجاد محيطى آراسته و آرام بخش ; يعنى خانه بر خواهند آمد.

مادرى كه مى‏خواهد فرزندان امين، راست‏گو و صادق داشته باشد، پيش از همه خود بايد امين، راست‏گو و صادق باشد. وقتى كودك به آسانى و با گوش خود از اعضاى خانواده - بويژه والدين - دروغ مى‏شنود و يا عمل خلافى مشاهده مى‏كند، چگونه توقع داريم كه وى دروغ نگويد. به عنوان مثال، وقتى كه مادر در خانه است و كسى زنگ خانه را مى‏زند و به كودك گفته مى‏شود، بگو مادرم خانه نيست، چگونه از كودك توقع داريم كه راست‏گو باشد. يا زمانى كه كودك مى‏گويد: كسى به كمد و وسايل شخصى من دست نزند و على‏رغم سفارش وى، وسايل او به هم مى‏ريزد، چگونه امانت دارى را مى‏آموزد؟!

مادر بهترين رازدار فرزند است و بايد زمينه لازم براى حفظ اسرار فرزندان را حفظ كند و از افشاى اسرار فرزند خود دارى نمايد; زير در صورتى كه مادر راز او را فاش نمايد، فرزند ناخود آگاه به سوى كارهاى مخفى و پنهان كارى و از همه مهمتر، دروغ گويى روى مى‏آورد.

مادران فهيم و خردمند وقتى مصالح زندگى و اعتبار خانوادگى را در ميان ببينند به فرزند خود تفهيم مى‏كنند كه ضرورى است پدر راز آنها را بداند تا به راه گشايى و راهنمايى بپردازد.

مادر دانا به فرزند خود مى‏فهماند كه هر سخنى را نزد هر كسى نگويد و بداند كه پدر و مادر بهترين غمخوار او بوده و همواره حافظ سعادت فرزند خويش هستند.

مادرانى كه داراى اعتدال مزاجند، داراى اخلاقى ملايم و لطيف هستند، از وظايف اخلاقى خويش نيك آگاهند، رابطه آنان با فرزندان بر اساس عطوفت الهى است، فرزندان را به خاطر خدا دوست مى‏دارند و مى‏كوشند تانسلى سازنده، پويا و ارزنده براى جامعه بسازند، چنين مادرانى مقامى برتر از فرشتگان دارند.

سخت‏گيرى‏هاى بى مورد، بى حوصلگى‏ها، دعواى نابجاى مادر و اصولا شرايط نامطلوب زندگى روح فرزندان را افسرده و غمين مى‏سازد. مقايسه فرزندان خود با ديگران، بى توجهى به سخنان آنان، به حساب نياوردن آنان در جمع، ناديده گرفتن سليقه ايشان، عدم مشورت و بى اعتنايى به وضعيت ظاهرى، روحى و جسمى و... همه از عوامل تحقير و موجب دورى فرزند از مادر مى‏گردد.

ترجيح پسران و دختران و بالعكس انديشه‏اى غير منطقى و جاهلانه است. مادران ديندار و مؤمن بيش از هر كس ديگرى بايد در اين امر دقت نمايند و مواظب باشند كه حتى ناخواسته در اين دام گرفتار نشوند.

مادر كه منبع امنيت و آرامش است، الگو و پيشواى زندگى است، بايد خطاى فرزند را در مرحله نخست‏ببخشد و او را راهنمايى كند. در صورت تكرار، به او هشدار دهد و از همه مهمتر، پس از مشاوره و هشدار، در صدد علت‏يابى و رفع علت‏باشد تا زمينه تكرار نادرست فراهم نشود.

مادران موظف به پرورش قوه تدبير و كاردانى فرزندان بالغ خويش هستند. وادار كردن آنان به تامل، تفكر و تدبر در امور و توجه به مصالح و مفاسد عمل، موجبات رشد شخصيت ايشان را فراهم مى‏آورد.

مادر خردمند و مسئول در كنترل و نظارت ب ?

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نهج می باشد