هشدار
خطرات ناشى از طلاق
توسط : abdollah5017
میزان طلاق در كشور آمریكا از سال 1867 ثبت گردیده است. در آن زمان این میزان به صورت 1 نفر در هر 3000 نفر در سال بوده است. تا سال 1911 این درصدد به تدریج افزایش پیدا كرده و به 1 نفر در 1000 فرد رسیده است. در سال 1980 میزان طلاق 5 به 1000 بوده كه مىتوان گفت كه 15 مرتبه بیشتر از 100 سال گذشته گردیده است. در این روزها تقریبا نیمى از اولین ازدواجها به طلاق مىانجامد و حدود 5 الى 6 درصد از دومین ازدواجها نیز به همین نتیجه ختم مىشود.
كودكان را آلت دست خود قرار ندهید
در ایالات متحده متوسط سنى كه در آن فرزندان با طلاق پدر و مادر روبرو مىشوند 8 سال است. این كودكان در سنین بسیار حساسى قرار دارند، آسیبپذیرند و از این مسئله تأثیر مىپذیرند و به واسطهى طلاق پدر و مادر در موقعیتى قرار مىگیرند كه زندگىشان را به طور بنیادى دچار تغییر و تحول مىكند.
طلاق داراى اثرات روحى و عاطفى روى كودكان مىباشد. همچنین این عمل مىتواند روى عملكرد فرزندانمان در مدرسه، ارتباطاتشان با همكلاسىها و حتى در سلامت جسمى آنان اثر گذار باشد. هرگز نمىتوان طلاق را به عنوان موضوعى ساده تلقى كرد و چنین بیان نمود كه عدم حضور پدر در خانواده تأثیرى در روند زندگى نمىگذارد. عملكرد و عكسالعمل فرزندان در موارد طلاق، با زمانى كه پدر یا مادر خود را به واسطهى مرگ از دست داده باشند و یا از زمان تولد تنها یكى از والدین حضور داشته باشد، متفاوت است. رفتارهاى غیر اجتماعى و عملكردهاى نادرست و پر از مشكل، در كودكانى كه شاهد طلاق پدر و مادر بودهاند نسبت به آنانى كه یكى از والدین خود را به خاطر مرگ از دست دادهاند بیشتر است.
بر اساس تحقیقاتى كه سبب تعجب بسیارى از روشنفكران نیز گردیده است، این خود طلاق نیست كه روى فرزندان اثر مىگذارد بلكه بیشتر كیفیت طلاق و موقعیت زندگى فرزندان بعد از طلاق است كه داراى اهمیت مىباشد و تأثیر جدى روى زندگى آنان مىگذارد.
طلاق داراى اثرات روحى و عاطفى روى كودكان مىباشد. همچنین این عمل مىتواند روى عملكرد فرزندانمان در مدرسه، ارتباطاتشان با همكلاسىها و حتى در سلامت جسمى آنان اثر گذار باشد. هرگز نمىتوان طلاق را به عنوان موضوعى ساده تلقى كرد و چنین بیان نمود كه عدم حضور پدر در خانواده تأثیرى در روند زندگى نمىگذارد. عملكرد و عكسالعمل فرزندان در موارد طلاق، با زمانى كه پدر یا مادر خود را به واسطهى مرگ از دست داده باشند و یا از زمان تولد تنها یكى از والدین حضور داشته باشد، متفاوت است. رفتارهاى غیر اجتماعى و عملكردهاى نادرست و پر از مشكل، در كودكانى كه شاهد طلاق پدر و مادر بودهاند نسبت به آنانى كه یكى از والدین خود را به خاطر مرگ از دست دادهاند بیشتر است.
بر اساس تحقیقاتى كه سبب تعجب بسیارى از روشنفكران نیز گردیده است، این خود طلاق نیست كه روى فرزندان اثر مىگذارد بلكه بیشتر كیفیت طلاق و موقعیت زندگى فرزندان بعد از طلاق است كه داراى اهمیت مىباشد و تأثیر جدى روى زندگى آنان مىگذارد.
آیا طلاق خوب است یا بد
همیشه این مطلب حقیقت ندارد كه بگوییم طلاق اثر سویى روى فرزندان دارد. در واقع آنچه كه ممكن است براى فرزندان مضرتر و مخربتر باشد، زندگى در خانوادهاى است كه دائما در كشمكش و تنش بوده و روابط نادرستى بر آن حاكم باشد. یك طلاق خوب كه در آن والدین جدا از یكدیگر زندگى مىكنند و تمامى سعى خود را براى پیشرفت زندگى خود و فرزندانشان انجام مىدهند، معمولا بهتر از زندگى در خانوادهاى است كه پدر و مادر ازدواج غلطى داشتهاند و جنگ و كشمكش در آن رو به افزایش است. البته بیشتر فرزندان و همچنین والدین مایلند كه در خانوادهاى زندگى كنند كه پدر و مادر در آن ازدواج درستى داشتهاند، و گرنه چیزى كه ترجیح دارد در واقع طلاقى بجا و درست مىباشد. باید به خاطر داشت كه هم ازدواج غلط و هم طلاق نابجا مىتواند زندگى را تبدیل به جهنمى براى كودكان و والدین آنها بنماید. طلاق خصومتآمیز و همراه با كینه و دشمنى مىتواند سبب بسیارى از آسیبهاى عاطفى در فرزندان گردد. متأسفانه والدینى كه از هم جدا مىشوند و یا در حال طلاق گرفتن هستند آن چنان درگیر كشمكش با یكدیگرند كه حداقل توجه را به فرزندان و نیازهایشان مىكنند. این مقاله درصدد یاد دادن این موضوع نیست كه چگونه طلاق خوبى داشته باشیم، بلكه در این باره بحث مىكند كه چطور آسیبها را در فرزندانمان كاهش دهیم و والدین با مسئولیتى پرورش دهیم. پدر و مادر وظیفه شناس بعد از جدایى از یكدیگر، از فرزندان خود غافل نمىشوند و در كشمكشهایشان آنان را آلت دست خود قرار نمىدهند. معنا و مفهوم طلاق این است كه ازدواجى به شكست انجامیده است و هرگز به این معنى نیست كه والدین قادر به انجام وظایف پدر و مادرى خود نمىباشند، یا این كه فاقد وظیفه شناسىاند و یا قادر به ابراز عشق و علاقهى خود به فرزندانشان نیستند.
عكس العمل بچهها نسبت به طلاق
فرزندانمان به میزان زیادى از طریق رفتارها و ارتباطاتى كه والدین با یكدیگر دارند، شكل مىپذیرند. سن و جنسیت آنان در توانایى آنها براى وفق دادن خود با مسئله طلاق مؤثر است، همچنین عكسالعمل و نگرش وابستگان و همسایگان در این مورد تأثیر گذار مىباشد. شكى وجود ندارد كه طلاق تأثیرات خاص خود را دارد اما سؤالى كه در این جا مطرح است این است كه جدایى پدر و مادر چه نوع تأثیرى و تا چه اندازه در زندگى كودك مىگذارد؟ باید خاطر نشان كرد كه والدین بیشتر از آنچه كه تصور مىكنند در این تأثیرات نقش دارند و این مسئله به شیوهى رفتارشان بستگى دارد كه آیا سازنده است یا مخرب.
چگونه فرزندان را در مورد جدایى پدر و مادر مطلع سازیم
وقتى كه پدر و مادر تصمیم به جدایى گرفتند و مقدمات این كار فراهم شد، باید هر دو آنان در مورد تصمیم خود با فرزندانشان صحبت كنند. بهترین كار این است كه این موضوع در جمع فرزندان مطرح گردد و نه به صورت جداگانه، و بهترین زمان براى مطلع كردن فرزندان دو تا سه هفته قبل از جدایى است نه درست در زمانى كه پدر (در جامعه آمریكا) در حال جمع كردن و بستهبندى وسایلش است.
حال سؤالى كه مطرح مىشود این است كه فرزندان تا چه اندازه باید در مورد علل جدایى پدر و مادر بدانند. این جاست كه تصمیم گیرى و قضاوت درست مطرح مىگردد.همان طور كه دكتر دوزن (1) هم بیان داشته است،والدین باید حقیقت را به فرزندان بگویند و نه غیر آن را؛ البته لازم نیست كه تمامى مطالب به طور كامل براى فرزندان آشكار گردد. باید به خاطر داشت كه فرزندان مىتوانند موقعیتهاى مشكل را نیز درك كنند و پیرامون آن با والدین خود بحث و گفتگو نمایند. البته هرگز نباید قضاوتى را انجام دهند و یا یكى از والدین را مقصر شمارند. مهم است كه فرزندان آگاه باشند كه علت جدایى پدر و مادر به خاطر خطاها و اشتباهات بچهها نیست.
اغلب كودكان در هنگام جدایى پدر و مادر، احساس گناه و تقصیر مىكنند، اما لازم است كه به آنها گوشزد شود:«شما فرزندان علت و عامل به وجود آمدن این جدایى نیستید»، «بچهها عامل جدایى نیستند بلكه این خود بزرگترها هستند كه مسبب اصلى طلاقند.» این پیام باید بیشتر از یك بار به بچهها گفته شود و در مراحل مختلف چه پیش از جدایى، چه هنگام جدایى و حتى مدتها بعد از آن، اگر ضرورت داشته باشد، باید به آنها گوشزد شود كه مسبب جدایى والدین نمىباشند. احساس گناه و تقصیر و همچنین شك و تردیدى كه فرزندان به واسطهى طلاق پدر و مادر دچار آن مىشوند مىتواند مدتهاى مدیدى با آنها باقى بماند و باعث آزارشان گردد.
دروغ گفتن در مورد این مسئله كه كدام یك از والدین (پدر یا مادر) خواهان جدایى است عقیدهى نادرستى مىباشد و ضمنا وانمود نمودن این كه، این جدایى دو جانبه است در صورتى كه خلاف آن صحت داشته باشد، امر پسندیدهاى نیست زیرا بچهها به زودى از رفتار والدین و برخورد آنها متوجه حقیقت خواهند گردید. همچنین درست نیست كه یكى از والدین خود را فرد محترمى نشان دهد و طرف مقابل خود را شخص غیر منطقى و بدى جلوه دهد. فرزندان هم خواهان پدر و هم مادر خود هستند و در صورتى كه از آنها خواسته شود یكى را انتخاب كنند این عمل دشوارى برایشان خواهد بود.
حال سؤالى كه مطرح مىشود این است كه فرزندان تا چه اندازه باید در مورد علل جدایى پدر و مادر بدانند. این جاست كه تصمیم گیرى و قضاوت درست مطرح مىگردد.همان طور كه دكتر دوزن (1) هم بیان داشته است،والدین باید حقیقت را به فرزندان بگویند و نه غیر آن را؛ البته لازم نیست كه تمامى مطالب به طور كامل براى فرزندان آشكار گردد. باید به خاطر داشت كه فرزندان مىتوانند موقعیتهاى مشكل را نیز درك كنند و پیرامون آن با والدین خود بحث و گفتگو نمایند. البته هرگز نباید قضاوتى را انجام دهند و یا یكى از والدین را مقصر شمارند. مهم است كه فرزندان آگاه باشند كه علت جدایى پدر و مادر به خاطر خطاها و اشتباهات بچهها نیست.
اغلب كودكان در هنگام جدایى پدر و مادر، احساس گناه و تقصیر مىكنند، اما لازم است كه به آنها گوشزد شود:«شما فرزندان علت و عامل به وجود آمدن این جدایى نیستید»، «بچهها عامل جدایى نیستند بلكه این خود بزرگترها هستند كه مسبب اصلى طلاقند.» این پیام باید بیشتر از یك بار به بچهها گفته شود و در مراحل مختلف چه پیش از جدایى، چه هنگام جدایى و حتى مدتها بعد از آن، اگر ضرورت داشته باشد، باید به آنها گوشزد شود كه مسبب جدایى والدین نمىباشند. احساس گناه و تقصیر و همچنین شك و تردیدى كه فرزندان به واسطهى طلاق پدر و مادر دچار آن مىشوند مىتواند مدتهاى مدیدى با آنها باقى بماند و باعث آزارشان گردد.
دروغ گفتن در مورد این مسئله كه كدام یك از والدین (پدر یا مادر) خواهان جدایى است عقیدهى نادرستى مىباشد و ضمنا وانمود نمودن این كه، این جدایى دو جانبه است در صورتى كه خلاف آن صحت داشته باشد، امر پسندیدهاى نیست زیرا بچهها به زودى از رفتار والدین و برخورد آنها متوجه حقیقت خواهند گردید. همچنین درست نیست كه یكى از والدین خود را فرد محترمى نشان دهد و طرف مقابل خود را شخص غیر منطقى و بدى جلوه دهد. فرزندان هم خواهان پدر و هم مادر خود هستند و در صورتى كه از آنها خواسته شود یكى را انتخاب كنند این عمل دشوارى برایشان خواهد بود.
باید به فرزندان فرصت داده شود تا احساساتشان را ابراز كنند
نكتهى قابل ذكر این است كه فرزندان نیاز دارند كه احساسات واقعى خود را ابراز كنند. اجبار كردن كودكان براى داشتن احساس خاصى، به هیچ وجه منطقى و منصفانه نمىباشد. اگر چه افراد قادرند كه رفتارهاى دیگران را كنترل كنند اما در مورد احساسات چنین چیزى صادق نیست و باید به فرزندان اجازه دهیم كه سؤالات خود را مطرح نمایند. بسیارى از این پرسشها، ممكن است معقول و مناسب باشد، همچون: من با چه كسى زندگى خواهم كرد؟ در كجا؟ به چه مدرسهاى خواهم رفت؟ آیا دوباره دوستانم را مىبینم؟ آیا ما پول كافى براى ادامهى زندگى خواهیم داشت؟ اینها نمونه سؤالاتى مهم و اساسى است كه والدین باید به طور مناسبى به آنها پاسخ دهند و اگر سؤالى بسیار خصوصى است و مناسب كودكان نمىباشد باید پدر و مادر به طور واضح، عدم پاسخگویى خود را براى او مطرح كنند. پس هر یك از والدین (پدر یا مادر) باید مدتها پس از طلاق نیز، آمادگى پاسخگویى به سؤالات كودكان خود را داشته باشد.
مواردى كه بعد از طلاق نباید براى فرزندان اتفاق بیفتد
طبق مطالعات انجام شده روى 128 كودكى كه والدینشان از یكدیگر جدا شده بودند مشخص گردیده كه حوادثى براى این كودكان به واسطهى طلاق ایجاد شده است. در این جا به 10 مورد كه بیشتر از بقیهى موارد، آسیبزا بوده است اشاره مىكنیم. باید به خاطر داشت كه این مشكلات فرضى نیست بلكه عملا در زندگى كودكان این جامعه كه شاهد طلاق پر تنش پدر و مادر بوده اند، اتفاق افتاده است.
1- هرگز به فرزندانتان نگویید كه جدایى پدر و مادر به خاطر خطا و اشتباه او بوده است. بیان این مطلب نشانگر این موضوع است كه آنها پدر و مادرى بیمار و بسیار آشفتهاند كه خطا و اشتباه ازدواج خود را به گردن فرزندشان مىاندازند. پس والدین هرگز نباید چنین عكسالعملى داشته باشند. ولى به هر حال بعضى از والدین این گونه رفتار مىكنند و گاهى اوقات شاهد حوادث ناگوارى خواهیم بود. اثرات احساسى و عاطفى ناشى از مقصر دانستن كودك، مىتواند براى فرزندان بسیار مخرب و ویران كننده باشد. بیشتر كودكان از این كه مقصر اصلى جدایى پدر و مادر تلقى گردند، ترس و واهمه دارند، پس نیاز است كه والدین به فرزند خود اطمینان كامل دهند كه مسبب این جدایى و شكست در ازدواج خود آنها هستند نه فرزندشان.
2- هیچ گاه به یكدیگر آسیب و صدمهى جسمى وارد نكنید. اگر چنین عملى خصوصا در مقابل فرزندان انجام گیرد، ضربهى روحى و عاطفى ناشى از این عمل بسیار نگران كننده و وخیم خواهد بود. بچهها اصولا مىخواهند كه والدینشان در كنار یكدیگر زندگى كرده و خانوادهى باثباتى داشته باشند. سوء استفاده و آسیبهاى جسمى، مخالف این آرزوى فرزندان است و به عنوان بدترین حادثهاى است كه فرزندان در زندگى تجربه مىكنند. اگر شما آن قدر عصبانى هستید كه براى صدمه زدن فیزیكى و جسمى آمادگى دارید پس باید فورا منزل را ترك كنید تا خونسردى خود را مجددا به دست آورید. حتى ممكن است كه در این موارد نیاز به درمان داشته باشید كه عصبانیت شما را فرو نشاند.
3- اجازه ندهید كه وابستگان، یكى از شما را (چه پدر و چه مادر) در مقابل فرزندان مورد انتقاد قرار دهند: در این جا لازم به ذكر است كه طلاق مسبب ایجاد عصبانیت و تنفر در میان اعضاى خانواده و وابستگان دو طرف است و جدایى دو نفر سبب عكسالعمل خودشان نمىگردد. اگر چه وابستگان ممكن است توجه خاصى به یكى از والدین داشته باشند و جانبدارى و دفاع از او را به عهده بگیرند اما این توجهات به یكى و انتقاد از دیگرى براى فرزندان مخرب و مضر مىباشد. پس به وابستگان، خویشان و دوستان خود یادآور شوید كه در مقابل فرزندان از دیگرى انتقاد نكرده و یا او را مقصر قلمداد نكنند.
4- به فرزندتان نگویید كه شما مایل نیستید كه او با طرف مقابلتان (پدرش یا مادرش) به بیرون و گردش برود و زمانى را با او سپرى كند: بیشتر فرزندان هم پدر و هم مادر را دوست مىدارند و به ابراز عشق و علاقهى آنها نیازمندند. فرزندان هرگز مایل نیستند كه آلت دست والدین قرار بگیرند و مادر از یك سو و پدر از سوى دیگر او را به سوى خود بكشد. اگر شما به عنوان یكى از والدین در مورد سپرى كردن وقت فرزندتان با پدرش یا مادرش دچار مشكل هستید باید این موضوع را با كارشناس خانواده مطرح كرده و فرزند خود را از بحث و جدلهاى خطرناك و زیانبار رها سازید.
5- در هنگام حضور فرزندتان با یكدیگر دعوا نكنید: والدین باید به خاطر داشته باشند كه سلامت روحى و روانى فرزند با وجود جنگ و دعواهاى لفظى میان پدر و مادر به خطر مىافتد. زیرا فرزندان عاشق پدر و مادر خود هستند و مایل به شنیدن این جدلها نمىباشند. بحث و گفتگوهاى خود را در پشت درهاى بسته انجام دهید و حتى بهتر است كه در مكانى به بحث بپردازید كه فرزندان حضور ندارند و نمىتوانند گفتگوهاى شما را بشنوند.
6- هرگز مطالب و گفتههاى ناپسند را در مورد همسرتان ابراز ندارید، زیرا این عمل اثر نامطلوبى روى فرزندتان خواهد گذاشت: والدین باید به اهمیت این موضوع توجه داشته باشند و به هیچ وجه مطالب ناپسند را در مقابل فرزندان ابراز ندارند. اگر شما نیاز دارید كه از همسر خود شكایتى و یا گلهاى داشته باشید، حتما با یك روانكاو یا دوست در میان بگذارید نه با فرزندتان.
7- از فرزند خود نخواهید كه حیوانات خانگى و یا چیزهایى را كه دوست دارد كنار گذارد و رها كند، به خاطر جدایى شما فرزندتان نباید تنبیه شود و یا از چیزهایى كه دوست دارد محروم گردد. به فرزند خود اجازه دهید كه حیوانات خانگى خود، اسباب بازىهاى مورد علاقهاش و چیزهایى را كه برایش ارزشمند است حفظ و نگهدارى كند.
8- به خاطر این جدایى، غم و ناراحتى خود را در مقابل فرزندتان ابراز ندارید:
فرزندتان به خاطر طلاق دچار سردرگمى است و غم، گناه و تقصیر را تجربه كرده است. اگر شما به خاطر این جدایى دچار غم و ناراحتى هستید این امرى شایع و قابل درك است. پس آن را با دوستان، اعضاى خانواده و یا روانكاو در میان بگذارید و از حمایت و راهنمایى آنان سود ببرید.
9- از فرزند خود در مورد زندگى خصوصى همسر قبلى خود سؤال نكنید: هیچ یك از فرزندان طلاق نباید در موقعیتى قرار بگیرند كه به عنوان جاسوس و خبرچین پدر و مادر از آنها استفاده شود. این مسئله سبب احساس گناه و تقصیر در فرزند و كاهش صداقت و وفادارى او مىگردد. اگر شما وسوسه مىشوید كه از فرزند خود سؤالاتى پیرامون وضعیت اجتماعى، دوستان و وضعیت مالى همسر سابق خود بپرسید، با این وسوسه مقابله كنید و به جاى آن مستقیما از خود او بپرسید و اگر چنین چیزى امكان ندارد پس اجازه دهید این مسئله در ابهام باقى بماند.
10- اجازه ندهید كه دوستان و همسایگان از همسر سابق شما، نزد فرزندتان انتقاد كنند: این مسئله درست همانند همان مطالبى است كه پیرامون وابستگان و خویشان خود، پیشتر مطرح كردیم. ممكن است همسایگان بخواهند براى نشان دادن توجه و وفاداریشان به شما، بر ضد همسر سابقتان مطالبى را ابراز بدارند و از او انتقاد كنند. باید بدانید كه در واقع كسى كه در این میان آسیب خواهد دید فرزند دلبندتان خواهد بود. اگر شما شاهد چنین مسئلهاى هستید حتما از همسایگان خود بخواهید كه در مقابل فرزندتان از همسر سابقتان به طور مستقیم انتقاد نكنند.
1- هرگز به فرزندانتان نگویید كه جدایى پدر و مادر به خاطر خطا و اشتباه او بوده است. بیان این مطلب نشانگر این موضوع است كه آنها پدر و مادرى بیمار و بسیار آشفتهاند كه خطا و اشتباه ازدواج خود را به گردن فرزندشان مىاندازند. پس والدین هرگز نباید چنین عكسالعملى داشته باشند. ولى به هر حال بعضى از والدین این گونه رفتار مىكنند و گاهى اوقات شاهد حوادث ناگوارى خواهیم بود. اثرات احساسى و عاطفى ناشى از مقصر دانستن كودك، مىتواند براى فرزندان بسیار مخرب و ویران كننده باشد. بیشتر كودكان از این كه مقصر اصلى جدایى پدر و مادر تلقى گردند، ترس و واهمه دارند، پس نیاز است كه والدین به فرزند خود اطمینان كامل دهند كه مسبب این جدایى و شكست در ازدواج خود آنها هستند نه فرزندشان.
2- هیچ گاه به یكدیگر آسیب و صدمهى جسمى وارد نكنید. اگر چنین عملى خصوصا در مقابل فرزندان انجام گیرد، ضربهى روحى و عاطفى ناشى از این عمل بسیار نگران كننده و وخیم خواهد بود. بچهها اصولا مىخواهند كه والدینشان در كنار یكدیگر زندگى كرده و خانوادهى باثباتى داشته باشند. سوء استفاده و آسیبهاى جسمى، مخالف این آرزوى فرزندان است و به عنوان بدترین حادثهاى است كه فرزندان در زندگى تجربه مىكنند. اگر شما آن قدر عصبانى هستید كه براى صدمه زدن فیزیكى و جسمى آمادگى دارید پس باید فورا منزل را ترك كنید تا خونسردى خود را مجددا به دست آورید. حتى ممكن است كه در این موارد نیاز به درمان داشته باشید كه عصبانیت شما را فرو نشاند.
3- اجازه ندهید كه وابستگان، یكى از شما را (چه پدر و چه مادر) در مقابل فرزندان مورد انتقاد قرار دهند: در این جا لازم به ذكر است كه طلاق مسبب ایجاد عصبانیت و تنفر در میان اعضاى خانواده و وابستگان دو طرف است و جدایى دو نفر سبب عكسالعمل خودشان نمىگردد. اگر چه وابستگان ممكن است توجه خاصى به یكى از والدین داشته باشند و جانبدارى و دفاع از او را به عهده بگیرند اما این توجهات به یكى و انتقاد از دیگرى براى فرزندان مخرب و مضر مىباشد. پس به وابستگان، خویشان و دوستان خود یادآور شوید كه در مقابل فرزندان از دیگرى انتقاد نكرده و یا او را مقصر قلمداد نكنند.
4- به فرزندتان نگویید كه شما مایل نیستید كه او با طرف مقابلتان (پدرش یا مادرش) به بیرون و گردش برود و زمانى را با او سپرى كند: بیشتر فرزندان هم پدر و هم مادر را دوست مىدارند و به ابراز عشق و علاقهى آنها نیازمندند. فرزندان هرگز مایل نیستند كه آلت دست والدین قرار بگیرند و مادر از یك سو و پدر از سوى دیگر او را به سوى خود بكشد. اگر شما به عنوان یكى از والدین در مورد سپرى كردن وقت فرزندتان با پدرش یا مادرش دچار مشكل هستید باید این موضوع را با كارشناس خانواده مطرح كرده و فرزند خود را از بحث و جدلهاى خطرناك و زیانبار رها سازید.
5- در هنگام حضور فرزندتان با یكدیگر دعوا نكنید: والدین باید به خاطر داشته باشند كه سلامت روحى و روانى فرزند با وجود جنگ و دعواهاى لفظى میان پدر و مادر به خطر مىافتد. زیرا فرزندان عاشق پدر و مادر خود هستند و مایل به شنیدن این جدلها نمىباشند. بحث و گفتگوهاى خود را در پشت درهاى بسته انجام دهید و حتى بهتر است كه در مكانى به بحث بپردازید كه فرزندان حضور ندارند و نمىتوانند گفتگوهاى شما را بشنوند.
6- هرگز مطالب و گفتههاى ناپسند را در مورد همسرتان ابراز ندارید، زیرا این عمل اثر نامطلوبى روى فرزندتان خواهد گذاشت: والدین باید به اهمیت این موضوع توجه داشته باشند و به هیچ وجه مطالب ناپسند را در مقابل فرزندان ابراز ندارند. اگر شما نیاز دارید كه از همسر خود شكایتى و یا گلهاى داشته باشید، حتما با یك روانكاو یا دوست در میان بگذارید نه با فرزندتان.
7- از فرزند خود نخواهید كه حیوانات خانگى و یا چیزهایى را كه دوست دارد كنار گذارد و رها كند، به خاطر جدایى شما فرزندتان نباید تنبیه شود و یا از چیزهایى كه دوست دارد محروم گردد. به فرزند خود اجازه دهید كه حیوانات خانگى خود، اسباب بازىهاى مورد علاقهاش و چیزهایى را كه برایش ارزشمند است حفظ و نگهدارى كند.
8- به خاطر این جدایى، غم و ناراحتى خود را در مقابل فرزندتان ابراز ندارید:
فرزندتان به خاطر طلاق دچار سردرگمى است و غم، گناه و تقصیر را تجربه كرده است. اگر شما به خاطر این جدایى دچار غم و ناراحتى هستید این امرى شایع و قابل درك است. پس آن را با دوستان، اعضاى خانواده و یا روانكاو در میان بگذارید و از حمایت و راهنمایى آنان سود ببرید.
9- از فرزند خود در مورد زندگى خصوصى همسر قبلى خود سؤال نكنید: هیچ یك از فرزندان طلاق نباید در موقعیتى قرار بگیرند كه به عنوان جاسوس و خبرچین پدر و مادر از آنها استفاده شود. این مسئله سبب احساس گناه و تقصیر در فرزند و كاهش صداقت و وفادارى او مىگردد. اگر شما وسوسه مىشوید كه از فرزند خود سؤالاتى پیرامون وضعیت اجتماعى، دوستان و وضعیت مالى همسر سابق خود بپرسید، با این وسوسه مقابله كنید و به جاى آن مستقیما از خود او بپرسید و اگر چنین چیزى امكان ندارد پس اجازه دهید این مسئله در ابهام باقى بماند.
10- اجازه ندهید كه دوستان و همسایگان از همسر سابق شما، نزد فرزندتان انتقاد كنند: این مسئله درست همانند همان مطالبى است كه پیرامون وابستگان و خویشان خود، پیشتر مطرح كردیم. ممكن است همسایگان بخواهند براى نشان دادن توجه و وفاداریشان به شما، بر ضد همسر سابقتان مطالبى را ابراز بدارند و از او انتقاد كنند. باید بدانید كه در واقع كسى كه در این میان آسیب خواهد دید فرزند دلبندتان خواهد بود. اگر شما شاهد چنین مسئلهاى هستید حتما از همسایگان خود بخواهید كه در مقابل فرزندتان از همسر سابقتان به طور مستقیم انتقاد نكنند.
آنچه كه فرزندان نیاز دارند
به آنها بگویید كه در این جدایى مقصر نیستند. بسیار دیده مىشود كه كودكان در جدایى پدر و مادر خود را مقصر مىدانند و بر این باورند كه چون آنها بچههاى بدى بودهاند پس پدر و مادر از یكدیگر جدا شدهاند، خصوصا این موضوع در میان فرزندان كوچكتر بیشتر دیده مىشود و به همین جهت آنان خود را سرزنش مىكنند. همچنین تعدادى از كودكان در این گونه موارد سعى مىكنند كه رفتارهاى شایستهاى از خود نشان دهند به این امید كه باعث تداوم این زندگى و یا جلوگیرى از جدایى پدر و مادر گردند. این تصورات باید به طور منطقى براى فرزندان مطرح و روشن گردد و تا حد قابل قبولى كنترل شود تا كودكان متوجه شوند كه در امر ازدواج و یا جدایى والدین دخالتى نداشتهاند و هرگز مقصر و گناهكار نیستند.
به فرزندان بگویید كه از آنها مراقبت و نگهدارى خواهد شد. جدایى و طلاق براى فرزندان وحشتآور است. زیرا این عمل دنیاى آنها را غمناك و آشفته مىسازد. فرزندان باید بدانند كه والدین هنوز هم عاشق آنها هستند.سؤالات ابتدایى و اساسى كه ممكن است بعد از طلاق پدر و مادر مطرح گردد شامل موارد زیر است: بچهها كجا زندگى خواهد كرد؟ چه زمانى و چگونه پدر خود را ملاقات خواهند كرد؟ در كدام مدرسه ادامهى تحصیل خواهند داد؟ و غیره... كودكان باید بدانند كه دنیایشان به پایان نرسیده است بلكه تنها در بعضى از جهات تغییراتى كرده است. به فرزندان اجازه دهید كه سؤالات خود را بپرسند، به اضطراب و ترسهاى آنان توجه داشته باشید و به سؤالاتشان به روشنى، مستقیم و با صداقت جواب دهید.
حقیقت را براى آنها بیان كنید و نحوهى بیان شما به گونهاى قابل فهم براى آنان باشد. نیازى نیست كه فرزندان همهى جزئیات را پیرامون علت جدایى پدر و مادر بدانند. حقیقتا در میان گذاشتن همهى مشكلات با فرزندان به هیچ وجه مناسب نیست و براى سلامت روحى آنان خطرناك و مضر مىباشد. به هر حال بیشتر فرزندان مىخواهند در مورد علت طلاق مطالبى را بدانند كه حقیقت داشته باشد و براى آنان قابل درك و فهم باشد. در این مورد باید حساس بوده و به بلوغ فكرى فرزندشان توجه داشته باشند و مطالب را به گونهاى قابل فهم به آنان تفهیم كنند. حتى دیده مىشود كه فرزندان بسیار كم سن و سال نیز مىتوانند این مسئله را درك كنند كه گاهى اوقات اگر پدر و مادر جدا از یكدیگر زندگى كنند خوشبختتر خواهند بود. ممكن است فرزندان مایل به شنیدن چنین مطلبى از زبان پدر یا مادر خود نباشند ولى خود مىتوانند از تغییرى كه در زندگى ایجاد مىگردد این موضوع را درك كنند.
وقتى كه به فرزندان پیرامون علل جدایى، توضیحات كافى داده نشود ممكن است آنها نیز همچون دیگران براى خود فرضیهبافى كرده و حدسهایى بزنند. به طور مثال دختر 5 سالهاى كه والدینش در مورد علت جدایى خود با او صحبت نكردهاند ممكن است سالها با این تصور زندگى كند كه مسبب این جدایى من بودهام، چون شبى كه هویج كنار غذایم را نخوردم والدین با هم بحث و گفتگو داشتهاند و سپس از هم جدا شدهاند. نكته این جاست كه این پدر و مادر از تصور و خیال فرزند خود آگاهى ندارند و نمىدانند كه با رفتار نادرست خود و عدم روشن نمودن علت جدایىشان، این تقصیر و سرزنش را بر گردن و شانههاى فرزند 5 سالهى خود انداختهاند. این احساس گناه زمانى به پایان خواهد رسید كه یكى از والدین بنشیند و خالصانه و مستقیم با فرزند خود صحبت كند و علل این جدایى را برایش بازگو نماید.
سعى كنید تا جایى كه ممكن است زندگى فرزندتان را ثابت و استوار نمایید. البته جدایى عاملى است كه سبب تغییراتى در زندگى خانوادگى مىگردد. تغییرات اساسى و كاهش استوارى زندگى به واسطهى طلاق، ممكن است سبب ایجاد اضطراب و احساس عدم حمایت در فرزند گردد. هر كودكى نیاز به احساس امنیت و ثبات روحى و جسمى دارد. اقامت داشتن در همان منزل قبلى، حضور در همان مدرسه، سپرى كردن اوقات فراغت با دوستان قدیمى و همچنین حضور در همان فعالیتهاى اجتماعى، سبب ایجاد ثبات و امنیت، آرامش روحى و روانى در كودك مىگردد. قابل ذكر است كه اگر یكى از والدین و یا هر دو آنان بعد از جدایى تمایل به شروع زندگى جدید خود، در محلى جدید نمایند و تغییرات اساسى را در محیط زندگى خود ایجاد كنند فرزندان به ندرت به این مسئله روى خوش نشان مىدهند.
به گونهاى عمل كنید كه فرزندتان به هر دو شما دسترسى داشته باشند و از محبت هر دو شما بهره بگیرند. یكى از ترسهاى شایعى كه بچههاى طلاق با آن مواجهاند ترس از ترك شدن توسط والدین مىباشد كه از لحاظ عاطفى روى آنان اثرگذار است. وظیفهى پدر و مادر این است كه از ترسها بكاهند و این تنها با حرف و صحبت امكانپذیر نیست بلكه حضور مستمر فیزیكى و مشغول ساختن خود در فعالیتهاى فرزندمان را مىطلبد. همچنین وقتى كه فرزندان تمایل دارند كه با پدر و مادر خود تلفنى صحبت كنند باید این امكان براى آنان فراهم شود. یكى از مخربترین عوامل نفوذى در طلاق این است كه والدین واقعا از نظر روحى و عاطفى فرزند را به حال خود رها مىكنند و این موضوع هم مىتواند به دلیل خود شیفتگى فرد باشد و یا به خاطر مشكلات روحى و عاطفى خود پدر و مادر است. در چنین مواردى كمبود پدر و یا مادر جدا احساس مىشود و والدین باید مشكل خود را از طریق روان درمانها و روانشناسان حل نمایند.
به فرزندان بگویید كه از آنها مراقبت و نگهدارى خواهد شد. جدایى و طلاق براى فرزندان وحشتآور است. زیرا این عمل دنیاى آنها را غمناك و آشفته مىسازد. فرزندان باید بدانند كه والدین هنوز هم عاشق آنها هستند.سؤالات ابتدایى و اساسى كه ممكن است بعد از طلاق پدر و مادر مطرح گردد شامل موارد زیر است: بچهها كجا زندگى خواهد كرد؟ چه زمانى و چگونه پدر خود را ملاقات خواهند كرد؟ در كدام مدرسه ادامهى تحصیل خواهند داد؟ و غیره... كودكان باید بدانند كه دنیایشان به پایان نرسیده است بلكه تنها در بعضى از جهات تغییراتى كرده است. به فرزندان اجازه دهید كه سؤالات خود را بپرسند، به اضطراب و ترسهاى آنان توجه داشته باشید و به سؤالاتشان به روشنى، مستقیم و با صداقت جواب دهید.
حقیقت را براى آنها بیان كنید و نحوهى بیان شما به گونهاى قابل فهم براى آنان باشد. نیازى نیست كه فرزندان همهى جزئیات را پیرامون علت جدایى پدر و مادر بدانند. حقیقتا در میان گذاشتن همهى مشكلات با فرزندان به هیچ وجه مناسب نیست و براى سلامت روحى آنان خطرناك و مضر مىباشد. به هر حال بیشتر فرزندان مىخواهند در مورد علت طلاق مطالبى را بدانند كه حقیقت داشته باشد و براى آنان قابل درك و فهم باشد. در این مورد باید حساس بوده و به بلوغ فكرى فرزندشان توجه داشته باشند و مطالب را به گونهاى قابل فهم به آنان تفهیم كنند. حتى دیده مىشود كه فرزندان بسیار كم سن و سال نیز مىتوانند این مسئله را درك كنند كه گاهى اوقات اگر پدر و مادر جدا از یكدیگر زندگى كنند خوشبختتر خواهند بود. ممكن است فرزندان مایل به شنیدن چنین مطلبى از زبان پدر یا مادر خود نباشند ولى خود مىتوانند از تغییرى كه در زندگى ایجاد مىگردد این موضوع را درك كنند.
وقتى كه به فرزندان پیرامون علل جدایى، توضیحات كافى داده نشود ممكن است آنها نیز همچون دیگران براى خود فرضیهبافى كرده و حدسهایى بزنند. به طور مثال دختر 5 سالهاى كه والدینش در مورد علت جدایى خود با او صحبت نكردهاند ممكن است سالها با این تصور زندگى كند كه مسبب این جدایى من بودهام، چون شبى كه هویج كنار غذایم را نخوردم والدین با هم بحث و گفتگو داشتهاند و سپس از هم جدا شدهاند. نكته این جاست كه این پدر و مادر از تصور و خیال فرزند خود آگاهى ندارند و نمىدانند كه با رفتار نادرست خود و عدم روشن نمودن علت جدایىشان، این تقصیر و سرزنش را بر گردن و شانههاى فرزند 5 سالهى خود انداختهاند. این احساس گناه زمانى به پایان خواهد رسید كه یكى از والدین بنشیند و خالصانه و مستقیم با فرزند خود صحبت كند و علل این جدایى را برایش بازگو نماید.
سعى كنید تا جایى كه ممكن است زندگى فرزندتان را ثابت و استوار نمایید. البته جدایى عاملى است كه سبب تغییراتى در زندگى خانوادگى مىگردد. تغییرات اساسى و كاهش استوارى زندگى به واسطهى طلاق، ممكن است سبب ایجاد اضطراب و احساس عدم حمایت در فرزند گردد. هر كودكى نیاز به احساس امنیت و ثبات روحى و جسمى دارد. اقامت داشتن در همان منزل قبلى، حضور در همان مدرسه، سپرى كردن اوقات فراغت با دوستان قدیمى و همچنین حضور در همان فعالیتهاى اجتماعى، سبب ایجاد ثبات و امنیت، آرامش روحى و روانى در كودك مىگردد. قابل ذكر است كه اگر یكى از والدین و یا هر دو آنان بعد از جدایى تمایل به شروع زندگى جدید خود، در محلى جدید نمایند و تغییرات اساسى را در محیط زندگى خود ایجاد كنند فرزندان به ندرت به این مسئله روى خوش نشان مىدهند.
به گونهاى عمل كنید كه فرزندتان به هر دو شما دسترسى داشته باشند و از محبت هر دو شما بهره بگیرند. یكى از ترسهاى شایعى كه بچههاى طلاق با آن مواجهاند ترس از ترك شدن توسط والدین مىباشد كه از لحاظ عاطفى روى آنان اثرگذار است. وظیفهى پدر و مادر این است كه از ترسها بكاهند و این تنها با حرف و صحبت امكانپذیر نیست بلكه حضور مستمر فیزیكى و مشغول ساختن خود در فعالیتهاى فرزندمان را مىطلبد. همچنین وقتى كه فرزندان تمایل دارند كه با پدر و مادر خود تلفنى صحبت كنند باید این امكان براى آنان فراهم شود. یكى از مخربترین عوامل نفوذى در طلاق این است كه والدین واقعا از نظر روحى و عاطفى فرزند را به حال خود رها مىكنند و این موضوع هم مىتواند به دلیل خود شیفتگى فرد باشد و یا به خاطر مشكلات روحى و عاطفى خود پدر و مادر است. در چنین مواردى كمبود پدر و یا مادر جدا احساس مىشود و والدین باید مشكل خود را از طریق روان درمانها و روانشناسان حل نمایند.
عملكرد والدین باید چگونه باشد
همان طور كه در بالا اشاره شد، والدین مىتوانند تأثیر نفوذى خوبى را در مورد كیفیت طلاق اعمال دارند و در این میان خواستههاى پدر و مادرى كه به تازگى از یكدیگر جدا شدهاند، مستقیما روى چگونگى پذیرش فرزند و كنار آمدن او با این مسئله اثر گذار است.
تا جایى كه امكان دارد اختلافاتتان را رفع كنید و سعى كنید با یكدیگر كنار آمده و همرنگ گردید:
این موضوع مهمترین عاملى است كه به ما مىآموزد چطور با مسئله جدایى به خوبى و به درستى كنار بیاییم. تحقیقات بسیارى حاكى از این مسئله مىباشد كه وقتى كشمكش و تضاد میان پدر و مادر به اوج خود مىرسد، فشار روحى و عصبى در هر یك از افراد خانواده افزایش مىیابد و در این زمان فرزندان براى وفق دادن خود با این زندگى و كنار آمدن با آن دچار مشكل مىشوند. نكتهى جالب این جاست كه این موضوع تنها در خانوادههایى كه طلاق در آن صورت گرفته صدق نمىكند بلكه در خانوادههایى كه در آستانهى جدایى هستند نیز دیده مىشود. باید به خاطر داشت كه میزان كشمكش والدین چه پیش از طلاق و چه پس از آن، در شدت این موضوع مؤثر است.
زن و شوهرى كه از یكدیگر جدا شدهاند باید به خاطر فرزندشان سعى كنند كه روى تصمیمات مهم زندگى خود توافق داشته باشند چون این مسئله روى زندگى فرزند مؤثر است. همچنین والدین باید به خاطر داشته باشند كه بعد از طلاق، روى اهداف مشترك زندگى نیز باید با یكدیگر همكارى و همدلى داشته باشند تا فرزندان دچارمشكل نگردند، البته باید گفت كه اگر در كنار هم بودن به خاطر بچهها، یادآور ازدواج غلط و كشمكشهاى آنان باشد، این عمل توصیه نمىشود. هیچ كس بر این باور نیست كه كنار آمدن با موضوع طلاق امر سادهاى است. قطعا این مسئله با مشكلات زیادى روبرو است، اما نكتهاى كه وجود دارد این است كه والدین باید مسئولیتهاى خود را در قبال فرزندشان تقسیم كرده و ضمنا هر كارى را كه در كاهش عصبانیت و مشكلات جدایى مؤثر واقع مىشود، در نظر بگیرند و تا جایى كه ممكن است به خاطر فرزندان، با همسر سابق خود همكارى كنند.
تا جایى كه ممكن است زندگى مناسبى را براى فرزندان طلاق فراهم نمایید:
همان طور كه پیشتر ذكر شد، ضرورت دارد كه به خاطر سلامت روحى و روانى فرزندان، بعد از طلاق براى آنان محیط مناسب و سازمان یافتهاى را ترتیب دهیم. به عنوان یك قانون باید بدانیم كه هر چه تغییرات زندگى فرزندان بعد از طلاق بیشتر باشد، مشكلات آنها براى وفق دادن خود با این موقعیت جدید، افزون خواهد شد. این تغییرات شامل مسائل اقتصادى، وضعیت و مكان زندگى و در نهایت رسیدگى به علایق و فعالیتهاى آنان مىباشد. هنگامى كه مادر خانواده كه مسئولیت اداره فرزندان را به عهده گرفته است دچار مشكلات مالى گردد، در این صورت كودكان نمىتوانند خود را با زندگى جدید وفق دهند. زیرا به علت مشكلات مالى، فعالیتهاى اجتماعى و امكانات آنان دچار تحول مىگردد و خواستههاى فرزندان برآورده نمىشود. محیط مناسب و استوار به این معنى است كه مسئولیتها، مقررات و انتظارات زندگى شبیه و همچون گذشته ادامه پیدا كند. اگر یكى از والدین ملایم و با گذشت باشد و دیگرى سختگیر، یا یكى از آنها ولخرج بوده در حالى كه دیگرى خسیس باشد، این امر باعث سردرگمى فرزندان مىگردد و به ناچار احساس تنفر از یكى از آنان ایجاد مىشود چون فرزندان تصور مىكنند كه والدین در برآوردن انتظارات آنها انصاف را رعایت نمىكنند.
سرپرستى از فرزندان را به عهده بگیرید و به قرار ملاقاتهاى خود اهمیت داده و به توافقهایى كه با هم كردهاید احترام بگذارید:
وقتى كه بعضى از والدین به خاطر اذیت كردن همسر سابق خود، از ملاقات فرزند خود با او ممانعت مىكنند این مسئله تأثیر زیانبارى را روى فرزندشان مىگذارد و اثر مخرب آن به روى كودك بیشتر از همسر سابقشان است. به طور كلى مىتوان گفت كه هر چه كشمكش و تضاد كمتر باشد براى هر دو طرف بهتر خواهد بود. هیچ گاه نباید فرزندان به عنوان دستاویز و بهانه در كشمكشهاى بین زن و شوهر مورد استفاده قرار گیرند، حقوق حضانت و سرپرستى باید مورد احترام واقع شود و برنامههاى ملاقات فرزند نیز باید از پیش تعیین شده باشد. عامل مهمى كه بعد از طلاق در وفق دادن فرزند با زندگى جدید مؤثر است بر این اساس است كه چقدر والدین تلاش مىكنند كه ارتباطات جدید و ثابت و استوارى را به طور موفقیتآمیزى با فرزند خود برقرار كنند. هر چه برخورد فرزند با پدر و مادرش بیشتر باشد و هر چه این برخوردها و ارتباطات سازندهتر باشد در این صورت بهتر مىتواند خود را با تغییرات جدید زندگى وفق دهد.
به طور خلاصه مىتوان گفت كه تغییرات ناشى از جدایى پدر و مادر در زندگى افراد خانواده، به مقدار زیادى با چگونگى برخورد والدین با این موضوع ارتباط دارد و این كه چطور والدین با این مسئله روبرو مىشوند و از عهدهى مشكلات آن برمىآیند. اگر جدایى به طور درست و مناسبى صورت گیرد مىتوان گفت كه از یك ازدواج و زندگى ناموفق بهتر خواهد بود، چون فرزندان دیگر شاهد جنگ و دعواهاى پدر و مادر خود نخواهند بود. باید به خاطر داشت كه در طلاق، این پدر و مادر هستند كه از یكدیگر جدا مىشوند نه فرزندان، این بدان معناست كه شكست در زندگى زناشویى به معنى پایان مسئولیتهاى پدر و مادر در قبال تربیت و پرورش فرزندانشان نیست. در صورت جدایى والدین، پدر و مادر مسئولیتپذیر، باید تمام تلاش خود را براى مهار تنفر و عصبانیت بنمایند و در مورد مسائل بنیادى زندگى فرزندان، با هم توافق كنند تا بتوانند نیازهاى آنان را برآورده كرده در مراحل مهم زندگى در كنار آنها باشند. اگر انجام این كار براى والدین مشكل است در این صورت باید به فكر حل این مشكل از طریق مشاوره درمانى باشند تا بتوانند بر مشكلات ناشى از طلاق فایق آیند و این دردها و سختىهاى جدایى را با وظیفهى پدر و مادرى خود در هم نیامیزند و به مسئولیتهاى پدر و مادرى خود بهتر بیندیشند و عمل كنند.
تا جایى كه امكان دارد اختلافاتتان را رفع كنید و سعى كنید با یكدیگر كنار آمده و همرنگ گردید:
این موضوع مهمترین عاملى است كه به ما مىآموزد چطور با مسئله جدایى به خوبى و به درستى كنار بیاییم. تحقیقات بسیارى حاكى از این مسئله مىباشد كه وقتى كشمكش و تضاد میان پدر و مادر به اوج خود مىرسد، فشار روحى و عصبى در هر یك از افراد خانواده افزایش مىیابد و در این زمان فرزندان براى وفق دادن خود با این زندگى و كنار آمدن با آن دچار مشكل مىشوند. نكتهى جالب این جاست كه این موضوع تنها در خانوادههایى كه طلاق در آن صورت گرفته صدق نمىكند بلكه در خانوادههایى كه در آستانهى جدایى هستند نیز دیده مىشود. باید به خاطر داشت كه میزان كشمكش والدین چه پیش از طلاق و چه پس از آن، در شدت این موضوع مؤثر است.
زن و شوهرى كه از یكدیگر جدا شدهاند باید به خاطر فرزندشان سعى كنند كه روى تصمیمات مهم زندگى خود توافق داشته باشند چون این مسئله روى زندگى فرزند مؤثر است. همچنین والدین باید به خاطر داشته باشند كه بعد از طلاق، روى اهداف مشترك زندگى نیز باید با یكدیگر همكارى و همدلى داشته باشند تا فرزندان دچارمشكل نگردند، البته باید گفت كه اگر در كنار هم بودن به خاطر بچهها، یادآور ازدواج غلط و كشمكشهاى آنان باشد، این عمل توصیه نمىشود. هیچ كس بر این باور نیست كه كنار آمدن با موضوع طلاق امر سادهاى است. قطعا این مسئله با مشكلات زیادى روبرو است، اما نكتهاى كه وجود دارد این است كه والدین باید مسئولیتهاى خود را در قبال فرزندشان تقسیم كرده و ضمنا هر كارى را كه در كاهش عصبانیت و مشكلات جدایى مؤثر واقع مىشود، در نظر بگیرند و تا جایى كه ممكن است به خاطر فرزندان، با همسر سابق خود همكارى كنند.
تا جایى كه ممكن است زندگى مناسبى را براى فرزندان طلاق فراهم نمایید:
همان طور كه پیشتر ذكر شد، ضرورت دارد كه به خاطر سلامت روحى و روانى فرزندان، بعد از طلاق براى آنان محیط مناسب و سازمان یافتهاى را ترتیب دهیم. به عنوان یك قانون باید بدانیم كه هر چه تغییرات زندگى فرزندان بعد از طلاق بیشتر باشد، مشكلات آنها براى وفق دادن خود با این موقعیت جدید، افزون خواهد شد. این تغییرات شامل مسائل اقتصادى، وضعیت و مكان زندگى و در نهایت رسیدگى به علایق و فعالیتهاى آنان مىباشد. هنگامى كه مادر خانواده كه مسئولیت اداره فرزندان را به عهده گرفته است دچار مشكلات مالى گردد، در این صورت كودكان نمىتوانند خود را با زندگى جدید وفق دهند. زیرا به علت مشكلات مالى، فعالیتهاى اجتماعى و امكانات آنان دچار تحول مىگردد و خواستههاى فرزندان برآورده نمىشود. محیط مناسب و استوار به این معنى است كه مسئولیتها، مقررات و انتظارات زندگى شبیه و همچون گذشته ادامه پیدا كند. اگر یكى از والدین ملایم و با گذشت باشد و دیگرى سختگیر، یا یكى از آنها ولخرج بوده در حالى كه دیگرى خسیس باشد، این امر باعث سردرگمى فرزندان مىگردد و به ناچار احساس تنفر از یكى از آنان ایجاد مىشود چون فرزندان تصور مىكنند كه والدین در برآوردن انتظارات آنها انصاف را رعایت نمىكنند.
سرپرستى از فرزندان را به عهده بگیرید و به قرار ملاقاتهاى خود اهمیت داده و به توافقهایى كه با هم كردهاید احترام بگذارید:
وقتى كه بعضى از والدین به خاطر اذیت كردن همسر سابق خود، از ملاقات فرزند خود با او ممانعت مىكنند این مسئله تأثیر زیانبارى را روى فرزندشان مىگذارد و اثر مخرب آن به روى كودك بیشتر از همسر سابقشان است. به طور كلى مىتوان گفت كه هر چه كشمكش و تضاد كمتر باشد براى هر دو طرف بهتر خواهد بود. هیچ گاه نباید فرزندان به عنوان دستاویز و بهانه در كشمكشهاى بین زن و شوهر مورد استفاده قرار گیرند، حقوق حضانت و سرپرستى باید مورد احترام واقع شود و برنامههاى ملاقات فرزند نیز باید از پیش تعیین شده باشد. عامل مهمى كه بعد از طلاق در وفق دادن فرزند با زندگى جدید مؤثر است بر این اساس است كه چقدر والدین تلاش مىكنند كه ارتباطات جدید و ثابت و استوارى را به طور موفقیتآمیزى با فرزند خود برقرار كنند. هر چه برخورد فرزند با پدر و مادرش بیشتر باشد و هر چه این برخوردها و ارتباطات سازندهتر باشد در این صورت بهتر مىتواند خود را با تغییرات جدید زندگى وفق دهد.
به طور خلاصه مىتوان گفت كه تغییرات ناشى از جدایى پدر و مادر در زندگى افراد خانواده، به مقدار زیادى با چگونگى برخورد والدین با این موضوع ارتباط دارد و این كه چطور والدین با این مسئله روبرو مىشوند و از عهدهى مشكلات آن برمىآیند. اگر جدایى به طور درست و مناسبى صورت گیرد مىتوان گفت كه از یك ازدواج و زندگى ناموفق بهتر خواهد بود، چون فرزندان دیگر شاهد جنگ و دعواهاى پدر و مادر خود نخواهند بود. باید به خاطر داشت كه در طلاق، این پدر و مادر هستند كه از یكدیگر جدا مىشوند نه فرزندان، این بدان معناست كه شكست در زندگى زناشویى به معنى پایان مسئولیتهاى پدر و مادر در قبال تربیت و پرورش فرزندانشان نیست. در صورت جدایى والدین، پدر و مادر مسئولیتپذیر، باید تمام تلاش خود را براى مهار تنفر و عصبانیت بنمایند و در مورد مسائل بنیادى زندگى فرزندان، با هم توافق كنند تا بتوانند نیازهاى آنان را برآورده كرده در مراحل مهم زندگى در كنار آنها باشند. اگر انجام این كار براى والدین مشكل است در این صورت باید به فكر حل این مشكل از طریق مشاوره درمانى باشند تا بتوانند بر مشكلات ناشى از طلاق فایق آیند و این دردها و سختىهاى جدایى را با وظیفهى پدر و مادرى خود در هم نیامیزند و به مسئولیتهاى پدر و مادرى خود بهتر بیندیشند و عمل كنند.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی